با معنا/زنبور عسل
کِـسِ دیگری از سفره انقلاب طلبکار نیست؟! رای می دهم به آدمی که غش نمی کند به سمت انگلیس و آمریکا من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم! همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم! دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم! هزاران بار من رفتم، ولي شرمنده برگشتم ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم! ديوانه و دلبسته ي اقبال خودت باش سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش يک لحظه نخور حسرت آن را که نداري راضي به همين چند قلم مال خودت باش دنبال کسي باش که دنبال تو باشد اينگونه اگر نيست به دنبال خودت باش پرواز قشنگ است ولي بي غم ومنت منت نکش از غير و پر وبال خودت باش صدسال اگر زنده بماني گذراني پس شاکر هر لحظه وهر سال خودت باش اقبال لاهوري اگر از حادثه جا ماندم و مردم به درک " حسین مود " غدیر کربلای عوام بود و کربلا غدیر خواص در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد جفا شد ولی در کربلا با آنکه بیعت برداشته شد وفا شد به باد سپردم هر آنچه بود یا نبود یادیاران،چشم گریان آنچه نابود بود نقیضه ای بر شعر دوست گرامی قصد پرواز از قفس داریم،پر وارد کنید قصد سیران و سفر داری ، کمتر ناز کن تا که بینی نانو ، اسکادها ، سومارها 20 %هسته ای ، کوبیدن مسمارها جنگ هم شد شد ، همتی چون مرد می کنیم منت نامرد هرگز ،دختر از کردستان وارد می کنیم
مدبرِ امید از تدبیر خود بیزار نیست؟!
راستگویان صادقانه گفتید حرف دلتان را
اما به خدا سفره ی ما به کفتار بدهکار نیست
گفتید در دولت مهر ندیدیم کسی خندان باشد
حالا از آن مسیر خانه تا کار گرفتار نیست !؟
گاهی که قهقهه ی کودکانه ای پشت دیوار بود
حالا به خدا عکس لبخندی هم روی دیوار نیست
نخوردگان ز جام تدبیرند ، دلواپسان دوراندیش
باقی مستِ غرورِ تدبیر و کسی هوشیار نیست
اما یادمان هست کسی با فریاد می گفت
راستگویانیم و در دولت ما بزهکار نیست
تکذیب دارد دائم الکذب و باز هم گفت
صفدر ما در پی درهم و دینار نیست
با کوسه و گرگ و مار هم دوستیم ما
همه اهلی شده و هیچ سگی هار نیست
"جان" ما عهد بست که عزت داریم
آری همچو "کِری" کسی وفادار نیست!
زمستان می گذرد ، خواهیم دید فصل بهار
فاش می کند ، تاریخ چون خدا که ستار نیست
امید که دوباره بهار می آید و دولت یار
شوکت ما زانو زده لبخند به اغیار نیست
آدمی که کار را نداده دست کدخدا
رای می دهم به بچه های زینبیه و حلب
رای می دهم به اشک های نیمه شب
آدمی که بی خیال نان مردم است
آدمی که هسته ی نبوغ را
توی چاله خاک می کند
بعد در خفا و آشکار
حال می کنند
با برادر انگلیس
سایه های با مدال و بی نشان
افتخارشان نه چون نشان افتخار همت است و باکری
خنده ی ژکوند می زنند با "کری"
رای من به آدمی که فکر می کند که آخر جهان فرانسه است نیست
قهوه ی فرانسوی
بدتر از هلاهل است و قهوه ی قجر
قهوه ی فرانسوی
باعث زوال عقل و هوش می شود
جای هسته ای به نفت و پسته فکر می کنند
عاشقان چای ترکمان و ترکمان قهوه
آدمان لفت و لیس
در سفارت فخیمه ی برادر انگلیس
هیچ گاه
رای من جماعت بنفش و زرد نیست
رای من به غیر رنگ درد نیست
رای می دهم به بچه های رنج
بچه های کربلای چار و پنج
رای می دهم به بچه های دردمند کوچه های زخمی دمشق
رای می دهم به عشق!!
رای می دهم به آدمی که هیچ وقت
تیتر اول رسانه های صهیونیست نیست
رای من به هست، هست
رای من به نیست، نیست!
اگر از هر کس و ناکس , یَلِه خوردم به درک
قصدم این بود که یک کرم نیازارم و لیک
اگر از جبر و قضا , شب پره کشتم , به درک
در دلم بود که از عشق , ثنایش گویم
اگر از ترس و ریا , نافله خواندم به درک
صبح فردا که بمیرم , ز ِ همه حجم جهان
قدِّ یک شَتّه اگر سهم نبردم , به درک
عمر جاوید اگر نیست مرا بعد وفات
مثل یک خوک اگر ژنده بِخفتم , به درک
اگر از عذر بخواهی به عذابم سوزی
جسدم را چو به کافور , نَشُستم به درک
اگر از عمر بپرسند مرا , روز جزا
به جز این شعر جوابی چو نگفتم به درک
هر طرف رفتیم دیوار است،در وارد کنید هر طرف دیوار دیدی ، دو چشمت باز کن
روی منبر دائم از احقاق حق دم می زنند روی منبر دائم از احقاق حق دم می زنند
ما که می خواهیم این حق را،جگر وارد کنید بی جگرها را ولی با چوب باید میزدند
زیر بار زندگی همچون کمان خم می شویم زیر بار زندگی همچون کمان هم خم شویم
خواهشا از چین دو کانتینر کمر وارد کنید باهمین غیرت ، بلای جان دشمن میشویم
هشت سال از جان و مال و عمرمان نابود شد هشت سال از جان و مال و عمرشان نابود شد
شخصیت هایی شبیه باهنر وارد کنید باهنرهامان همه با آتش کی دود شد؟
کام مردم تلخ تر از این نخواهد شد،ولی کام مردم ،همچنان شیرین بماند با ولی
احتیاطا قهوه تلخ قجر وارد کنید دست در دستان یکدیگر نشاند این علی
یاد و صد یاد همان ارابه ها،کالسکه ها لایق بعضی همان ارابه ها،کالسکه ها
خودرو ملی نمی خواهیم،خر وارد کنید لم زده خود حرف مفت و لیس بر آلاسکهها
نصف پول نفتمان را خرج لبنان میکنید نصف پول نقلمان را خرج لبنان می کنیم
جنگ اگر شد،از همان لبنان نفر وارد کنید جنگ خود دور از وطن ، روی جولان می کنیم
لطفا صفحات دیگر را نیز ببینید |